۳ روزیه تقریبا از ۲ ساله شدن وبلاگم می گذره! بازم نشستم همه مطالب پارسالو خوندم.آرتوش نامه ی جالبی بود کلیاشم چرت و پرت بود! یک دامین artoosh.com ام گرفتم که هنوز پولشو ندادم فعلا ام رو Host یکی دیگه دارم یاد می گیرم جوملا چطوریه! یک چیزیم به اسم دیجیتال شهرآشوب درست کردم که زورم کنه در مورده آی تی بیشتر بخونم و پیگیر باشم!
چهارزانو رو یه مبل نشستم و پشت لپ تاپ با wireless به دنیای خفن و پر زرق و برق اینترنت وصلم! صاحب خونه و همه افراد خوابن و من از ذوق وایرلس خوابم نمی برده. تو مسافرت 3 روزه به همراه مادر و خالمم که هرشب یک جا می ریم چون کیف سفر تلب(پ!)شدنشه!به خصوص اگه صاحبخونه به خاطر نیازش مبل و لپ تاپ و وایرلس که از عوامل تلپ(ب!) خیزن داشته باشه!......با این سه تا موجود یک ساعتی که همدمم,لپ تاپه با اینکه قدیمیه صدای تانک نمی ده واسه همین دلم واسه پی سی مون تنگ شده چون لذت پی سی به صدای مردونه فناشه و تلق تولوقه صفحه کی بوردش! وایرلس چون سیم نداره آدم فکر می کنه یکی داره سره کارش می زاره! لذت لم دادن موجودی مثل منم رو دوش مبله!
دیروز صبح تقریبا 7:30 بود که از خواب پاشدم،قرار به یک روزه عادی بود که آخرش یکی از خاطره انگیزترین روزا تبدیل شد. تا ساعت 12 چندجا کار داشتم و دوندگی بود که آخرش به خیر گذشته بود. نزدیکای ساعت ۳ فهمدیم که کارت سازمان تربیت بدنی اومده،این یعنی من می تونم امروز که بازی پرسپولیس پیام تو مشهد برگزار می شه رو کنار زمین باشم! از یک طرف وسوسه پرسپولیس بود و از طرف دیگه من نمی خواستم تجربه اولم بازی به این مهمی باشه!خلاصه نزدیکای ساعت ۵ بود که تصمیم گرفتیم با دو نفر دیگه که از اول قرار بود برای این بازی برن باشم ولی عکس نگیرم و یه جور تابلو ام نکنم که ناظر بازی گیر بده! ساعت ۸:۴۰ بود که به خاطر ترافیک پیچ ورزشگاه تو شاندیز بقیه راه و دویدیم که تو این فاصله نیکبخت گل اول رو زد! کلی آدم پشت درای ورشگاه مونده بودن که یهو همه جا ترکید! ساعت نزدیکای ۸:۵۰ بود که با کاور زردی که بهمون داده بودن وارد زمین شدم! اصلا تصور ورزشگاه از اون زاویه یک حس دیگه داشت بازیو زنده داشتی می دیدی ولی از نزدیکترین جای ممکن! ۸۰ درصد ورزشگاه ۳۰ هزار نفری برخلاف بازیای ابومسلم،پرسپولیسی بود و ۲۰ درصد باقی مونده با اینکه روبرو جایگاه بودن اما صداشون به هیچ جا نمی رسید! در کل من ذوق کرده بودم و کل بازی موبایل قرضی k510 تو دستم بود عکس می گرفتم!! بین دو نیمه بالاخره به آرزوم رسیدم و عابدزاده رو دیدم! .......... 4 دقیقه وقت تلف شده آخر بازی رو کنار نیمکت پرسپولیس که با گل کریم باقری جلو افتاده بود وایساده بودیم که با سوت داور عابدزاده از رو سکو اومد تو زمین و شروع به بقل کردن قطبی کرد! از اینجا یهو دوربینای برنامه های مختلف ریختن تو زمین و شروع کردن به مصاحبه و منم همینطور با موبایل واسه خودم عقده هامو برطرف می کردم! آخر بازیم یه نشست خبری بود که اونم واسه خودش جالب بود.در کل دیدن بازی اونم به خصوص پرسپولیس واسه اولین تجربه خاطره فراموش نشدنیی برام شد! ساعتای 12:30 بود که دیگه خونه رسیدم و از اونوقت بعلاوه دیدن خواب عابدزاده! واسه ان تا آدم ماجرارو تعریف کردم!
قبلنا همه دنبال صحبتای حسنی تو ارومیه بودن و چند وقتیم بود علم الهدی قابل پیگیری بود,حالا داره امام جمعه شیرازم وارد رقابت می شه!
"خبرگزاری فارس:به گفته امام جمعه شیراز، همانگونه که خوردن غذا و آب روزه را باطل میکند، بیان الفاظ ناشایست حین عصبانیت و خشم، عدم کنترل عصبانیت، نبخشیدن دیگران که حتی به روزهدار در زمانی ظلم روا داشتهاند، نگاه کردن به هنرپیشه و گوینده زیباروی تلویزیون، موجب ابطال روزه خواهد شد."
وقتی عصبانی هستی خرکی رانندگی کردن حکم دیازپامو داره,حتی وقتی فوشو چشم تو چشم می بینی!
چند ماه پیش دنبال تعویض یک سنتور قدیمی با ساز دیگه بودم که اگه فروشنده ای موافقت می کرد ۲۵ تومن قیمت می زاشت! دیروز همون فروشنده ۴۴ تومن گرفت ازم! ممنون آقای مهرجویی!
عذاب وجدان گرفتم چیزی فروختم!