ناله!

ـ حال و حوصله ندارم!
ـ با اینکه باید درس بخونم ولی نمی خونم!
ـ اینقدر دوروبرم بچه زیاد شده که جدیدا دارم یاد می گیرم از یک سری آدما بدم بیاد!(دوتا برادر گوشت همو می خورن ولی استخونه همو دور نمیندازن!بی مرفتا!)
ـ شنیده بودیم کسی از دانشگا چیزی یاد نمی گیره!این دفه دیدیم!
ـ می خوام تو یک جلسه که چنتا جمعا حرف بزنم!می گن نخند خطرناکه!(بدبخت به ریشه تویی که گفتی نخند خندیدم!خوبشم خندیدم!)
ـ احساس می کنم دارم آدم مزخرفی می شم! شایدم هستم.
ـ به دوستایی که دوروبرمن افتخار می کنم!

نظرات 4 + ارسال نظر
دختر رویاها جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ب.ظ http://www.adamaak.blogfa.com

واییییییییییییییی پیمان تو هم شدی دقیقا مثل من...........منم دقیقا همین جوری شدم....واسه همین نمی دونم باید واست چی بنویسم چون هنوز خودم نمیدونم باید چی کرد به تو چی بگم!!!ولی فقط همینو میگم که سعی کن بیخیال باشی بیخیال همه چی .....سخته ولی ممکنه!!!!!

شهرزاد شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.shahi68.blogfa.com

یه دوره خوب بلد بودم حال همه رو سر جا بیارم ولی از خودم انرژی میگرفت...
پیمانْ!به نصیحت اینکه آدما همه خوبن که نیازی نداری؟

امیرحسین شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://bigblackrat.blogsky.com

به قول ۱۹۰۰ گور پدر همشون از دم
هرچی که ناراحتت میکنه رو بریز دور

حمید یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:56 ق.ظ http://narvaan.blogsky.com

هیچ آدمی مزخرف نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد