محرم!

بعد از یک هفته ی هیجانی(به قول یکی تاریخی!)هیچ چیز نمی تونست اینقدر خوشحالم کنه!.............بعد از اینکه همه تو این شهر می دونستن من دنبال prakticalMTL5 ام!همه رو ضایع کردم!یک canoneAE-1 گیرم اومد!

اینکه هرکی از یک جای مملکت اومده اطراف حرم و به سبک خودش عزاداری می کنه رو خیلی دوست دارم؛این تنها چیزیه که مردم اینقدر توش هماهنگی دارن چون سالهاست دارن این کارو می کنن........ تمرین تاریخی دارن!تمرینی که هیچ وقت تو شادیا نداشتن............

به هرحال امروز با درویش خان!! خیلی خوش گذشت؛درسته که ساعت ها پیاده می رفتیم(با انگشت مصدوم!) ولی لذت دیدنه این مراسم از این دریچه چیز دیگه ای بود به خصوص اون جنوبیا......

 

بلای طبیعی!

یک وبلاگ به چند دلیل امکان داره تعطیل بشه!یکیش می تونه مرگ نویسندش باشه!
یک آمبولانس....کلی بچه مدرسه ای!.......دو تا لاشه ی ماشین!..........یک پلیس احمق!که بعد از یک ساعت اومد!(اونم با موتور هوندای معمولی!) از ما پرسید متر دارین؟؟؟!!!!!.............دو تا جرثقیل!.........یک آدم مزخرف!........یک آدم خوب(بابای "ا.ب")...........و چنتا جون سالم به در برده شده!!.......همه نشون از این داره که عزراییل کمین کرده بود! شایدم گواهی نامه گرفته بود!...................."ا.ب" زود ترمز زد!منم کمربند داشتم!وگرنه پخش شیشه بودم!همین!

مزد!

آدم مزد زحمتشو می گیره!درسته؟؟؟پس گلایه نمی کنم!